بخوان به نام گل سرخ ، در صحاری شب
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان ، تا کبوتران سپید
به آشیانه ی خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ ، در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
پیام روشن باران ، زبام نیلی شب
که رهگذر نسیمش به هر کرانه برد
ز خشک سال چه ترسی
که سد بستی بستند
نه در برابر آب ، که در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور ...
تو خاموشی ، که بخواند ؟
تو می روی ، که بماند ؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند ؟
هزار آینه جاری ست ...
هزار آینه اینک ، به همسرایی قلبِ تو می تپد با شوق
زمین تُهی ست ز زندان
همین تویی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان کن ، بدان زبان که تو دانی ...
...
من یا تو؟
سکه دوستی!
بیهوده!
یاد
بهار!
ذهن پنجره!
!
تیغ زمانه!
!!!
!
بی صدا
سر در گریبان!
از جنس خودم!
فصل کشتار!
[همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]